ژيلوا

ساخت وبلاگ

وقتی هرکاری میکنی بهش بفهمونی که چقدر برات مهمه و نمیفهمه؛ دیگه بحث نفهمیدن نیست، بحث نخواستنه!
پس احتیاجی نیست بی‌جهت برای کسی که نمیخواد بفهمه توضیح بدی براش چیکار کردی؛ گذر زمان بهش میفهمونه!

ژيلوا...
ما را در سایت ژيلوا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4jilva9 بازدید : 11 تاريخ : پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403 ساعت: 14:53

بیچاره پاییزدستش نمک ندارداینهمه باران به آدمها میبخشداما همین آدمها تهمت ناروای خزان را به او می زنندخودمانیم تقصیر خودش استبلد نیست مثل بهار خودگیر باشدتا شب عید زیر لفظی بگیرد وبا هزار ناز و کرشمه سال تحویلی را هدیه بدهدسیاست تابستان را هم نداردکه در ظاهر با آدمها گرم و صمیمی باشدولی از پشت خنجری سوزناک بزندبیچاره بخت و اقبال زمستان هم نصیبش نشدهکه با تمام سردی و بی تفاوتی اینهمه خواهان داشته باشداو پاییز است روراست و بخشنده...ساده دل فکر میکند اگر تمام داشته هایش رازیر پای آدمها بریزدروزی، جایی، لحظه ای...از خوبی هایش یاد میکنندخبر ندارد آدمها روراست بودن و بخشنده بودنش رابه پای محبتش نمی گذارند...عادت آدمها همین است!یکی به این پاییز بگویدآدمها یادشان میرود که تو رسم عاشقی را یادشان داده ایدست در دست معشوقه ای دیگرپا بر روی برگهایت میگذارند و میگذرندتنها یادگاری که برایت میماندصدای خش خش برگهای تو بعد از رفتن آنهاستتو میمانی با تنی عریانتنها به رفتنشان نگاه میکنیخستگی عاشقی در تنت میماندخوش آمدی پاییز منخوش آمدی... ژيلوا...ادامه مطلب
ما را در سایت ژيلوا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4jilva9 بازدید : 9 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1402 ساعت: 12:26

همیشه برای رسیدن نیست ، گاهی برای دور شدن است . ژيلوا...
ما را در سایت ژيلوا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4jilva9 بازدید : 11 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1402 ساعت: 12:26

روزگاری خواهد رسیدهمچنان که در آغوش دیگری خفته ایبه یاد من ستاره ها را خواهی شمرد تا آرام شویدلت هوایم را خواهد کردبه یاد خواهی آورد باهم بودن هایمان رابه یاد خواهی آورد خنده هایم رابه یاد خواهی آورد غم هایم رامطمئنم در آن لحظه در دلت میگوییمن تو را میخواهم... ژيلوا...ادامه مطلب
ما را در سایت ژيلوا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4jilva9 بازدید : 10 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1402 ساعت: 12:26

هر آدمی به یک نفر احتیاج داره که براش مثل بقیه نباشه ، وگر نه دنیا پر از بقیه است . ژيلوا...
ما را در سایت ژيلوا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4jilva9 بازدید : 27 تاريخ : شنبه 31 تير 1402 ساعت: 11:31

قیمت آدمهای دورمان رو معلوم می کند . ژيلوا...
ما را در سایت ژيلوا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4jilva9 بازدید : 18 تاريخ : شنبه 31 تير 1402 ساعت: 11:31

          آورده اند یکی از علما ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود تا امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف را زیارت کند ۰۰۰تمام روزها روزه بود ۰۰۰در حال اعتکاف ۰۰۰از خلق الله بریده بود...!!!صبح به صیام و شب به قیام ۰۰۰زاری و تضرع به حضرت حجت روحی له الفدا ۰۰۰ *شب ۳۶ ندای در خود شنید که می گفت  :* فلانی ساعت ۶ بعد از ظهر بازار مسگراندر دکان فلان مسگرعالم می گفت: از ساعت ۵ در بازار مسگران حاضر شدم در کوچه های بازار از پی دکان فلان می گشتم ۰گمشده خویش را در آنجا زیارت کنم...پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و مسگران نشان می داد... قصد فروش آنرا داشتبه هر مسگری نشان می داد ؛  وزن می کرد و می گفت  :  به ۴ ریال و ۲۰ شاهیپیرزن می گفت  : نمیشه ۶ ریال بخرید ؟مسگران می گفتند : خیر مادر برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخیدهمه همین قیمت را می دادند پیرزن می گفت  : نمیشه ۶ ریال بخرید  ؟تا به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بودمسگر به کار  خود مشغول بود پیرزن گفت  : این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ ریال می فروشم  ؛ خرید دارید  ؟ مسگر پرسید چرا به ۶ ریال  ؟پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت  : پسری مریض دارم  ؛ دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می شود مسگر پیر  ؛ دیگ را گرفت و گفت  : این دیگ سالم و بسیار قیمتی است  ۰ حیف است بفروشی ۰امّا اگر اصرار داری بفروشی من آنرا به ۲۵ ریال میخرم!!!پیر زن گفت: عمو مرا مسخره می کنی ؟!مسگر گفت  : ابدا" دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در ژيلوا...ادامه مطلب
ما را در سایت ژيلوا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4jilva9 بازدید : 86 تاريخ : شنبه 10 ارديبهشت 1401 ساعت: 2:00

مسئول حراج تار فرسوده ای را با بی میلی بر سر دست گرفت و گفت چند؟!چه کسی برای این تار قیمتی پیشنهاد می کند؟ از میان جمعیت یک نفر با تمسخر گفت:  یک دلار! دومی گفت: دو دلار برای سوزاندن در بخاری دیواری.نفر سوم گفت: من سه دلار میخرم تا پسرم با آن بازی کند.مردم بی دلیل می خندیدند!!!ناگهان پیر مردی موقر با قدم هایی آرام و محکم از میان جمعیت بیرون آمد و تار کهنه را برداشت و به آن نگاه کرد و با دستمالی خاک آن را زدود، سیم های آن را محکم کرد و انگشتان سحر آمیز خود را بر روی سیم ها به حرکت در آورد، آهنگی روح نواز در گوش ها پیچید، گویی فرشتگان سیم های نامریی ِ سازی گوش نواز را به صدا در آورده بودند، هیچ صدایی به گوش نمی رسید. همه چشم و گوش شده بودند و به آن نوای جان بخش دل سپرده بودند. آهنگ به پایان رسید پیرمرد تار را روی میز گذاشت و آرام از سالن خارج شد. مسئول حراج بهت زده تار را برداشت، صدایی از گوشه ای گفت: هزار دلار و همانطور به قیمت تار افزوده گردید و سرانجام ده هزار دلار فروخته شد. چند نفری با حیرت از یکدیگر پرسیدند: راستی چه چیزی بر ارزش آن تار شکسته افزود؟ یکی از آن میان زیر لب گفت: نوازش دست یک استاد!!!!معلمین عزیز!  داستان ذکر شده، حقیقتی بزرگ را در خود نهفته دارد، هستند دانش آموزانی که در فراز و نشیب زندگی (باتوجه به ظاهر ژولیده، عملکرد ضعیف، رفتار و گفتار ناپسند) مانند تارهای فرسوده و بی ارزشی تصور می شوند که باید آنان را بازیچه ساخت، به حاشیه راند یا دور انداخت، معجزه انگاه اتفاق می افتد که دستهای معجزه گر و پیامبر گونه معلمی چون شما، با دست مهر، غبار را از روح آنان برگیرد تا نغمه زیبایشان را به گوش جان برساند تا همگان به چشم یک انسان ژيلوا...ادامه مطلب
ما را در سایت ژيلوا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4jilva9 بازدید : 108 تاريخ : شنبه 10 ارديبهشت 1401 ساعت: 2:00

#عراقی بجز تو در همه عالم دگر دلبر نمی‌بینم بجز تو در همه گیتی دگر جانان نمی‌دانم • ••┈┈┈❥ ژيلوا...
ما را در سایت ژيلوا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4jilva9 بازدید : 97 تاريخ : شنبه 10 ارديبهشت 1401 ساعت: 2:00

بودن ها را قدر بدانیم نبودن ها همین نزدیکی است ژيلوا...
ما را در سایت ژيلوا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4jilva9 بازدید : 101 تاريخ : دوشنبه 29 دی 1399 ساعت: 6:10